دانلود فایل پی دی اف کتاب سه شنبه ها با موری میچ آلبوم

نقد و بررسی کتاب سه شنبه ها با موری میچ آلبوم

او داخل کلاس می‌شود، می‌نشیند و حرفی نمی‌زند. او به ما نگاه می‌کند و ما او را نگاه می‌کنیم. در شروع کلاس صدای خنده‌هایی شنیده می‌شود، ولی موری با بی‌توجهی شانه‌هایش را بالا می‌اندازد و در آخر یک سکوت مطلق بر کلاس حاکم می‌شود و ما آرام‌آرام می‌توانیم کوچک‌ترین صداها را هم تشخیص دهیم. صدای شوفاژ که از گوشه‌ی اتاق به گوش می‌رسد و نیز صدای نفس‌نفس زدن یکی از بچه‌های چاق و هیکلی کلاس را می‌توانستیم بشنویم. چند نفر از دانشجویان حوصله‌شان سر می‌رود و اعتراض می‌کنند. «پس کی قرار است صحبت کند؟» آرام و قرار نداریم و به ساعت‌های‌مان نگاهی می‌اندازیم. عده‌ای از دانشجویان سعی دارند با نگاه کردن بیرون از پنجره خودشان را بی‌تفاوت نشان دهند. این سکوت به‌طور دقیق پانزده دقیقه ادامه داشت، تا بالاخره موری سکوت را می‌شکند و می‌گوید: «الان این‌جا چه حادثه‌ای در حال به‌وقوع پیوستن است؟» آرام‌آرام بحث جالب می‌شود و رو به داغی می‌رود. همان حادثه‌ای که موری از ابتدای کلاس دوست داشت رخ دهد. آری، بحث درباره‌ی تأثیر سکوت در روابط انسانی. چرا سکوت باعث خجالت ما می‌شود؟ مگر در هیاهو و شلوغی چه راحتی پنهان شده است؟ سکوت هرگز برای من آزاردهنده نیست. با وجود همه‌ی سروصداهایی که با دوستانم در روابطم برقرار می‌کنم، ولی با این حال نمی‌توانم از احساساتم به‌راحتی با دیگران حرف بزنم، به‌ویژه در برابر هم‌کلاسی‌هایم. اگر جوّ کلاس اجازه می‌داد و سکوت لازم بود، من قادر بودم ساعت‌ها در سکوت به سر ببرم و حرفی نزنم.

نکات کلیدی کتاب سه شنبه ها با موری میچ آلبوم

کتاب “سه‌شنبه‌ها با موری” داستانی واقعی را روایت می‌کند. میچ آلبوم داستان این کتاب را از بهار ۱۹۷۹ آغاز می‌کند، زمانی که او دانشجوی کالج در دانشگاه برندیس بود. استاد محبوب او، موری شوارتز، در آن‌جا روان‌شناسی اجتماعی تدریس می‌کرد. میچ آلبوم همواره موری را به‌عنوان مربی خود تحسین می‌کرد و برای دریافت راهنمایی به او مراجعه می‌نمود. در جشن فارغ‌التحصیلی، میچ موری را به والدینش معرفی می‌کند و موری نیز میچ را به‌عنوان یکی از بهترین دانشجویانش معرفی می‌کند. پس از گذشت پانزده سال از آخرین دیدار آن‌ها، موری به بیماری لاعلاجی به نام **ALS** (بیماری لو گریگ) مبتلا می‌شود، بیماری‌ای که به سیستم عصبی آسیب می‌زند و عواقب بسیار وخیمی دارد. در همین حال، میچ در **دترویت** زندگی می‌کند و به عنوان یک روزنامه‌نگار ورزشی موفق شناخته می‌شود. با وجود ثروت و موفقیت‌هایش، او احساس خوشحالی و رضایت نمی‌کند و این موضوع او را به فکر واداشته است.